به گزارش مشرق، شرطی که این مرد را در آخرین جلسه دادگاه به گریه واداشت وجریان دادرسی برای دقایقی متوقف شد.
فرزندان قاتل از پدرشان خواستند پس از آزادی هرگز به سراغشان نرود وهیچ تماس تلفنی هم با آنها نداشته باشد. شرطی که برای پدر دردناکتر از قصاص به نظر میرسید.
13سال پیش «محمد» در تماس تلفنی با یکی از کلانتریهای کرج، به مأموران خبر داد که همسرش را با چاقو کشته است. پس ازمخابره این خبر، کارآگاهان دایره مبارزه با جرایم جنایی به همراه بازپرس کشیک قتل راهی خانه مورد نظرشده و پس از ورود با جسد زن 50 سالهاش به نام «عفت» روبهرو شدند.
مرد 53 ساله، در بازجوییهای مقدماتی پرده از راز جنایت برداشت و گفت: «چند روزی بود که با همسرم بر سر موضوعات مختلف درگیر بودیم.
به همین خاطر همسرم قهر کرده و به منزل دامادمان رفته بود. اما به خاطر امتحانات پسر کوچکمان به خانه برگشت و تصمیم گرفتیم برای مدتی آتشبس در خانه برقرار کنیم تا امتحانات فرزندمان تمام شود. اما دقایقی قبل بازهم با همسرم به مشاجره پرداختیم ونمیدانم چه شد که چاقو را از آشپزخانه برداشتم و به طرف همسرم حمله کردم.»
پس از اعترافهای «محمد» و تکمیل تحقیقات جنایی، پرونده در دادگاه کیفری استان تهران تحت رسیدگی قرارگرفت و مرد جنایتکار با توجه به درخواست قصاص ازسوی فرزندان و خواهران مقتول به قصاص محکوم شد.پس از صدور حکم اعدام، این مرد 13 سال در زندان بسر برد تا اینکه فرزندانش با تعیین شرطی حاضر به بخششاش شدند.
آنها به قاضی زالی-ریاست شعبه دوم دادگاه وقاضی دکتراسلامی-مستشار- گفتند: «ما پدرمان را میبخشیم و از حق قصاص خود میگذریم. به شرطی که پدرمان پس از آزادی دیگر به سراغمان نیاید وهیچ تماس تلفنی هم با ما نداشته باشد.»
با توجه به اینکه اولیای دم ازقصاص گذشتهاند، قراراست قضات بزودی حکم خود را دراین باره صادرکنند.
گفتوگو با مرد زندانی
چند سال داری؟
63 سال.
چرا همسرت راکشتی؟
یک اتفاق بود...من قصد کشتنش را نداشتم.
13سال در زندان بودهای، این مدت چگونه گذشت؟
روزها وشبهایم با کابوس مرگ سپری شده است. من با دستان خودم زندگی خود، همسرم و فرزندان و خانوادههایمان را تباه کردم.
شرط فرزندانت برای رهایی از قصاص را میپذیری؟
نمیدانم چه بگویم...آنها حق دارند. من مادرشان را ناجوانمردانه کشتم اما این شرط از هزار بارقصاص برایم تلخ تراست. تنها امیدم به زندگی دیدن فرزندان ونوههایم بود که با این شرط دیگر هیچ امیدی ندارم...
شغلت چه بود؟
در کار خرید و فروش خودرو بودم.
الان چه آرزویی داری؟
با اینکه از بخشش فرزندانم سپاسگزارم و از طناب دار و کابوس اعدام نجات پیدا کردهام اما آرزویم دیدن آنهاست.